با سلام دوباره به دوستان عزیز
دوستان من الان تهران هستم و دارم یه دوره اموزش سیستم های حفاظتی رو میبینم
الان خیلی دلم برا دوستانم تنگ شده آخه تو شهرمون احمذآباد اردکان من مسئول پرسنلی بسیج شدم بعد اومدم کاری کردم که جوونا رو جذب بسیج کنم
الان میگم چی کار کردم
اولش که بسیج یه حیاط بزرگ داشت که اومدم طور والیبال نصب کردم و اول سه چهار تا از دوستامو دعوت کردم که بیان بازی کنن
بعد شبای بعدیش والیباله رونق گرفت به صورتی که سه تیمه میکردیم
بعد دوباره اومدم تنیس روی میز راه انداختم که از این هم استقبال شد بچه ها هم خودشون بازی فکری آورده بودن که خیلی بازی های جالبی بود
ولی اصل کار اون گل یا پوچ بود که آخر شب بازی میکردیم واقعا خیلی بازی باحالی هست توصیه میکنم اگه یه وقت چند نفر هستید و نمیدونید چی کار کنید بازی گل یا پوچ بکنید خیلی حال میده (خواستید بگید آموزشش رو میذارم) بچه های زیر بیست سال رو از ساعت 11 به بعد میفرستادمشون خونه بعد اخر شب یه بیست نفری میموندیم که یه عده بازی فکری میکردن یه عده اختلاط و مابقیمون گل پوچ
بعد فکرشو بکنید وقتی شما چند ماهه که شبا رونق داشتید و عادت کرده بودید به طوری که اگه یه شب نمیرفتید اونجا نمیتونستید بخوابید الان رفتید یه شهر دیگه که یه ماه هم باید اونجا باشید چقدر سخته
اگه بدونید همون روز اول خیلی دلم گرفته بود به خصوص که یه دوست جونی جونی داشتم که بهش وابسته بودم بعد یه دوروزی بود دعوامون شده بود اونوقت از هم دور شده بودیم میدونید که قهر آشتی های دوروزه بعد دیگه فرصت نشد که باهم خوب بشیم الان خیلی دلم براش تنگ شده
که شود که این دوره رو تموم کنم دارم روز شماری میکنم ثانیه هاش هم داره بهم بد میگذره اما بعد هر شختی یه اسایشی هست پس تحمل میکنم